یادداشت فاطمه محمدی
1404/4/22
بلاخره بعد از ۲ هفته این کتاب هم تموم شد. هیچ چیز قشنگی تو داستان وجود نداره.البته وقتی راویه داستان «مرگ» باشه نمیتونی ازش انتظار چیزای خوبی داشته باشی . نه پایان خوش نه حتی شروعی خوشحال کننده . نوشته ها سرد و تاریکن. حال همه صفحات مثل غروبای زمستونه . همون قدر دلگیر و سرد . بهرحال تو دل جنگ هم ممکنه شادی های کوچیک خنده رو لباتون بیاره ولی خب هیچکدوم به اندازه جنگ قرار نیس موندگار باشه . اون اولی که کتابو شروع کردم دوسش نداشتم . اما هرچی بیشتر خوندم فهمیدم من دارم با لیزل و مکس زندگی میکنم . دزدی میکنم و حتی فوتبال بازی میکنم . پس الان میتونم بگم که : دوسش داشتم ...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.