یادداشت نیکو علیدوستی
1400/11/20
هارولد بلوم در قسمتی در این کتاب می نویسد : " اگرچه نمایشنامه هملت در نقطه ای پایان می یابد، اما این نقطه، پایان شخصیت هملت نیست.او در بیداری خویش زنده می شود. لاشه اش پس از چهار قرن هنوز نپوسیده است.". فکر می کنم به همین جهت هر چه قدر نمایشنامه هملت بررسی، تفسیر و نقد شده باشد همچنان نیز می توان در موردش از زوایایی دیگر نوشت. هارولد بلوم در این کتاب هملت را از زوایایی متفاوت در چندین فصل کوتاه بررسی کرده است. نقطه ضعف کتاب از نظر من این است که نویسنده در بعضی قسمت های کتاب اظهارات و نظراتی را در مورد نمایشنامه هملت بیان می کند بدون آنکه در مورد نظرات خویش توضیح دهد یا استدلالی نماید که برای خواننده دلیل چنین نظراتی روشن گردد. اما فصل هایی از کتاب بررسی کوتاه قابل توجهی نیز دارد.در انتهای ترجمه فارسی این کتاب ضمیمه ای هست تحت عنوان 《هملت : ابداع انسان》 که ترجمه بخشی از کتاب دیگر هارولد بلوم تحت عنوان 《شکسپیر: ابداع انسان》 است. بررسی بلوم در این ضمیمه بررسی قابل توجه تری است. در قسمتی از آن به گفته های نیچه در کتاب "زایش تراژدی" در مورد هملت اشاره می کند و با توجه به نظرات نیچه معتقد است که هملت به ذات چیزها نگریسته است ، شناخت حاصل کرده است و عمل را منزجر کننده می یابد زیرا اعمالش نمی تواند تغییری در ذات ابدی چیزها ایجاد کند. هملت فکر می کند اینکه از او انتظار داشته باشیم که چنین جهان در هم ریخته ای را سر و سامان دهد خنده دار و شرم آور است. شناخت، عمل را می کشد و عمل مستلزم این است که شخص در پرده ای از وهم فرو رفته باشد. هملت اقدام به عمل نمی کند نه به این خاطر که در نتیجه فزونی امکان ها ، زیادی فکر می کند، آنچه هر گونه انگیزه برای عمل را تحت الشعاع قرار می دهد، شناخت و بینش نسبت به حقیقت هولناک است نه تفکر. اما هارولد بلوم در مقایسه شخصیت "هملت" با "فالستاف" ( شخصیت نمایشنامه هنری چهارم ) معتقد است که "فالستاف" ، بر خلاف هملت بی آنکه دچار تهوع شود به آن شناختی دست می یابد که نه تنها مانع عمل نمی شود، بلکه عمل را به مثابه چیزی بی ربط به "جهانِ بی زمان نمایش" کنار می نهد. این تحلیل او یکی از بررسی های کلیدی نویسنده در این کتاب است.
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.