یادداشت بابک قائدنیا
10 ساعت پیش

بسیار جذاب بود، اثری پیچیده، چندلایه و مدرن که از منظر سبکشناسی و نمادشناسی میتوان آن را در زمره آثار روانشناختی پستمدرن طبقهبندی کرد. 👈 گسستهای زمانی، بازگشتهای پیدرپی به گذشته و روایت غیرخطی، از ویژگیهای جذاب آن بود. نکته جذاب ديگر، گم شدن زمان در روایت بود، نماد فروپاشی ذهنی و روانی. به غیر از زمان، مکانها، مانند کلاس درس، خانه، مطب و زندان، بیش از آنکه واقعی باشند، بازتاب درونیات ذهنی اندرو هستند، نوعی فضاسازی روانشناختی که به خلق دنیایی ذهنی منجر میشود.شخصیت مخاطبِ خاموش، کسی که اندرو با او صحبت میکند و خیلی کوتاه جملاتی میگوید، شاید نماد نظم اجتماعی، علم رسمی یا قضاوت عمومی باشد؛ دکتروف او را بینام، خاموش و تقریبا قبیدرت نشان داده و با اینکه اندرو او را دکتر میخواند، معلوم نیست، دکتر است یا بازجو، چرا که داستان در زندان یا شاید هم تیمارستان پایان مییابد. 👈 گرچه مغز نماد خودِ مدرن، شناخت و مرکز هویت انسانی محسوبمیشود، اما نویسنده آن را به چالش میکشد: آیا ما مغز خود هستیم؟ یا فقط کارکرد آن؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.