در نمایشنامه ی دام، تادئوش روژه ویچ بخشی از سرگذشت پراضطراب کافکا را به قلم آورده است. کسی چه میداند کافکا در آستانه ی مرگ در چه اندیشه ای بود وقتی از نزدیک ترین دوستش می خواست تا دستنوشته هایش را پس از مرگش بسوزاند؟ این کتاب به جانم نشست و حس همذات پنداری ام با وی را دوچندان کرد.