یادداشت روباه شنی

روباه شنی

روباه شنی

2 روز پیش

        در کتاب پروفسور فوفو ما همراه دختری به نام سحر می‌شویم. سحری که نمی‌تواند بیکار و ساکت یک‌گوشه بنشیند. کنجکاو و فعال است. اگر مشکلی هست می‌خواهد حلش کند. اگر کسی توی دردسر افتاده باشد می‌خواهد کمکش کند. سحر با همه این توانمندی‌ها، به سرزمین گلیم گوش‌ها وارد می‌شود. گلیم گوش‌های بزرگ و در ظاهر ترسناک، اما پر نقش و نگار و دوست‌داشتنی. هر خطایی از ما آدم‌ها سر بزند، گلیم گوش‌ها توی دردسر می‌افتند. بیچاره‌ها... تقصیر آن‌ها نیست که وقتی ما زباله‌هایمان را در محیط رها می‌کنیم رنگ گلیم‌های آن‌ها می‌پرد، دیوانه می‌شوند یا....
وای بلا و گرفتاری که یکی دو تا نیست. ما زباله می‌ریزیم، آلودگی صوتی ایجاد می‌کنیم، حیوان‌های زبان‌بسته را توی قفس می‌اندازیم. دست‌بردار هم نیستیم. مدام دردسر پشت دردسر درست می‌کنیم. و همه این دردسرها برای پروفسور فوفو و سحر ماجرا درست می‌کند. سحر در سفرش به جهان گلیم گوش‌ها تلاش می‌کند این مشکلات را برطرف کند. او گلیم گوش‌ها را دوست دارد و می‌خواهد کمکشان کند. اما صبر کنید، انگار سحر دارد به خود ما هم کمک می‌کند. ما و گلیم گوش‌ها چقدر به هم ربط داریم. پس حواسمان کجاست، دوروبرتان را نگاه کنید. باید چه‌کار کنیم که گلیم گوش‌ها بیش از این صدمه نبینند.

معصومه میرابوطالبی

(برای رعایت اصل بی‌طرفی، معرفی تمام آثار فهرست کوتاه به نویسندگان و ناشران کتاب‌ها سپرده شده است و روباه شنی، تنها منتشرکننده این محتواست.)
      
60

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.