یادداشت sin_alef

sin_alef

sin_alef

1403/12/29

        «... از بس توی گوشمان خوانده بودند که عصبی و عقب‌مانده هستیم، داشت باورمان می‌شد؛ اما به وقت کرونا، نه به فروشگاهی حمله کردیم، نه حرمت کسی را شکستیم و نه به دارو‌ها و وسایل بهداشتی بقیه کشور‌ها چشم طمع دوختیم. به جای همه این‌ها رفتیم پای کار. یکی برای تولید ماسک داوطلب شد، یکی برای ضدعفونی معابر. پرستار‌ها هم رفتند توی دهان شیر تا مردمشان را نجات دهند. حتی برای حفظ حرمت اموات کرونایی، عده‌ای داوطلب شدند، پیه همه چیز را به تنشان مالیدند و رفتند توی غسالخانه. انگار حال‌و‌هوای دهه شصت را از پستوی تاریخ درآورده بودند تا یک بار دیگر تکرار شود.

اگر خبراین فداکاری‌ها کنار تخت بیمارستان‌ها، کنج کارگاه‌های تولید ماسک، کف خیابان‌ها یا روی سنگ غسالخانه‌ها جا می‌ماند و فراموش می‌شد، برخی رسانه‌ها بدون هیچ دست‌اندازی ذهن مخاطب‌هایشان را عاریه می‌گرفتند و همه چیز را تحریف می‌کردند. در این بمباران خبری و تحریف وقت و بی‌وقت حقایق، ثبت و نشر خاطرات نیرو‌های جهادی می‌توانست مثل شلیک منور، راه و بی‌راه را از هم جدا کند. این شد که به سراغ تیم غسالخانه شیراز رفتیم و پای صحبت‌های آن‌ها نشستیم تا خاطراتشان را در قالب کتاب پیش رو منتشر کنیم...»

#هفت_خان_شستن
#انتشارات_راهیار
#محمد_جواد_رحیمی
#معرفی_کتاب
#کرونا
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.