یادداشت سعیده شبرنگ

قربانی طهران
        بخشی از یادداشت مفصلم درباره این رمان:

فصل نارنج، استعاره و نمادی از عشق است. در این فصل با دیدن مائده اولین جرقه‌های عشق زمینی در دل هاشم زده می‌شود. عشقی که می‌تواند مقدمه‌ای برای عشق حقیقی و آسمانی باشد. خاصیت عشق این است که شخص را از بذل توجه به نفس خویش به دگرخواهی و نگاه بیرونی به خودش وامی‌دارد. نام مائده نیز با الهام از مَائِدَةً مِنَ السَّمَاءِ(8)، اشاره به نعمتی الهی دارد که قرار است از هاشم دستگیری نماید. در طرح جلد نیز که خشونت اسلحه با لطافت نارنج تلطیف شده، اشاره به همین خاصیت عشق دارد.

یکی از مهم‌ترین فصل‌های رمان، فصل احراق است که از چند جهت قابل‌توجه است. جهت نام‌گذاری فصلی اشاره به آتش گرفتن درخت است. مواجهة هاشم با درخت آتش‌گرفته تمثیلی از ماجرای حضرت موسی و طور است. عدد هفت در تلاش و رفت‌وبرگشت هاشم برای خاموش‌کردن آتش نیز نمادی از سعی است. اما در اصطلاح عرفانی، احراق، زمانی در قلب سالک اتفاق می‌افتد که سیروسلوک با صِرف مراقبه، تخلیه و تحلیه ممکن نباشد؛ گاهی قلب سالک نیاز به یک پاک‌سازی دارد و باید برای بریدن کامل بندهای دنیا و جداشدن از تعینات زندگی مادی، احراقی در وجود سالک رخ دهد. این مرحله از سلوک را می‌توان تأویل و تفسیری از معنای قرآنی وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ(9) نیز دانست.

در فصل اژدها بر ره مانعی عظیم برای هاشم رخ می‌دهد. زمانی که او متمایل شده و قصد بازگشت دارد با تهدیدی جدی مواجه می‌شود که باید با قوت قلبی که از عشق می‌گیرد، این تهدید را خنثی کند.

گر اژدهاست بر ره، عشقی است چون زمرد                  
از برق این زمرد، هی دفع اژدها کن (10)

متن کامل را اینجا بخوانید

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/01/18/2480425/%D8%B3%D9%84%D9%88%DA%A9-%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%B7%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86/amp
      
5

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.