یادداشت motahare ghaderi

بچه های راه آهن
        کتاب یه کلاسیک به تمام معناس... پیش تر قصر افسون شده رو از خانوم نسبیت خونده بودم و اونقدر خوب بود که به تالکین و لوئیس حق دادم از اون کتاب الهام گرفته باشن ولی این یکی خیلی ستم بود!!!:دی  داستان یه خانواده ی خوب فرهیخته ی با شعور همه چی تمام با یه مامان و بابای کامل و تهِ هرچی اخلاقیات که وضعیت مالی خوبی دارن بعد یهو به یه دلیل نا معلومی فقیر میشن و باباهه نا پدید میشه و اینا میرن به یه روستایی که تنها سرگرمی سه تا بچه میشه ایستگاه راه آهن اون روستا 
و ماجرای این سه تا بچه ست که چطور تو دلِ همه میرن و چطور کارای قهرمانانه می کنن که اصلا خوب و باورپذیر در نیومده... باید بگم از بس باور پذیر نشده که می تونین بگین یه داستان صد در صد تخیلیه!!!

به شخصه از حضور و دخالت آگاهانه ی نویسنده ها به عنوان راوی توی داستان (خصوصا داستان کودک و نوجوان) خوشم میاد مث کارایی که بعضا مونتگومری کرده تو مجموعه ی امیلی یا بعضی روایتگری های تالکین یا لوئیس عزیز. خانوم نسبیت هم تو داستان های کودک و نوجوانش حضور داره تو متن داستان  ولی حضورش توی این یکی داستان به شدت مزاحم و روی مخ بود. و خیلی ریاکارانه و نچسب!!!

ولی با همه ی بدی هاش یه حال مثبت معصوم خوبی داشت. به درد نوجوونا که میزان باورپذیری هاشون بیشتر از ماهاس خیلی میخوره. حتما در آینده واسه بچه هام می خونمش :دی ( و فک می کنم که خوششون بیاد) بعله!
      
1

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.