یادداشت محمدرضا
1402/9/5
این کتاب روان بود و نکات زیادی داشت اینکه تا دبیرستان زبان را خودش یاد گرفت یا وقتی در ماشین منتظر خانمش بود از فرصت استفاده میکرد و زبان میخوند و... ایشون یک همت های خاص و سختی داشت که برای من جوری بود که حتی طرفشم نرفتم. یکی از کارهایی که به شدت برای من تعجب آوره این هستش که تمام زندگیشو برای تبلیغ دین به جای دیگه منتقل کرد جایی که هیچ کس ایرانی نبود جایی که هیچ کس زبان اونا رو بلد نبود و خیلی از کارای دیگه که اگه من جاشون بودم انجام نمیدادم. هر روز که من این کتاب و میخوندم انگیزم برای یادگیری درس بیشتر میشد الیالخصوص زبان. من این کتاب و تو راه دانشگاه خوندم و تموم کردم و بعد از اینکه تموم شد مستقیم رفتم سر قبرشون چون احساس میکردم نیازه که یجوری احساسمو بش منتقل کنم و اونجا باورم نمیشد واقعاً چنین فردی بوده و هست. امیدوارم منم مثل ایشون از نظر زندگی و علمی به اون درجه برسم و کارهامو به عنوان یک وظیفه انجام بدم. [پایان کتاب]
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.