یادداشت محمدقائم خانی

        .

ابن عربی در فصوص الحکم آدم را روح عالم می‌خواند. عالم بدون انسان مانند شبه (قالب) تسویه شده ولی بدون روح است

ابن عربی در صفحه 48 «فصوص الحکم» انسان را با همین دید در نسبت با حضرت حق تعریف می‌کند. «آنگاه که حق سبحان از جهت اسمای حسنایش که شمردنی نیست، خواست که اعیان آنها یا اگر بخواهی می‌توانی بگویی عین خود را در کَون جامعی که همه امور را در خود جمع کرده باشد، ببیند، کلمه آدمی را ایجاد کرد. کَون جامع بدان جهت شامل همه امور است که اتصاف به وجود دارد و به واسطه اوست که سر حق بر حق آشکار می‌شود. انسان بنا به ذات ذومراتبش،‌ ممکن است با حق تعالی به صورت‌های مختلفی نسبت داشته باشد. سیر در مراتب مختلف، باعث دریافت خود و موجودات به گونه‌های متفاوت می‌شود... آنچه عرفا «فنای افعالی» نام نهاده‌اند، برخاستن «من» از میان است و اینکه بنده خود را منشأ افعال خویش نبیند. آیه «وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ » به صراحت موید این برداشت است


دکتر مصلح در کتاب «پرسش از حقیقت انسان» معتقد است که معنای متداول خیال و وهم منظور ابن عربی نبوده است آنجا که تمام عالم را وهم و خیال می‌نامد. یا باور داشته باشیم وقتی مولوی «استن عالم» را غفلت می‌خواند، به رها کردن عالم دعوت نمی‌کند. ولی باید پذیرفت که توجه زیاد به هستی محض، امکان کم اهمیت شدن امور زمینی (از احتیاجات بدن تا امورسیاسی) را فراهم می‌کند.
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.