یادداشت مرضیه نفری

        در آثار سلین، امیال آرمانی و مطلوب را نمی‌بینیم. همه چیز به صورت پست‌ترین شکل خود به تصویر کشیده می‌شود و به سمت اختلال گام برمی‌دارد. من مایوس و سرخورده سلین تمام اصول اخلاقی را زیر پا می‌گذارد تا جامعه‌ای سرد، خشن و افسارگسیخته را به ما نشان دهد. شرایط سیاسی و اجتماعی بهم ریخته و آشفته است. جنگ زشت‌ترین و منفورترین وجه انسان‌ها را عیان کرده است. سلین تارو پود نوشته‌هایش را با گناه، بی‌رحمی، مردمان گناهکار و پست می‌بافد گویی انسانیت ، لطافت روح، آرمان‌های بزرگ و افق‌های روشن وجود ندارد. شاید او می‌خواهد بگوید «از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست» مشکل اینجاست که سلین دیو و دد را نشان می‌دهد اما انسان کامل، قهرمان یا حداقل انسان متعادل را آرزو نمی‌کند. او توانسته احساسات خود را به خواننده انتقال دهد و فضای صمیمی ‌فراهم آورد اما همه اینها برای نشان دادن زشتی‌ها و پلشتی‌هاست. چرا یک آرمان خوب نمی‌تواند خودنمایی کند؟ اگر هم جامعه پر از سیاهی شده و انسانها سرخورده و مایوس، چرا نباید انسان و انسانیت در حد آرزو پایش را به این کتاب باز کند؟ انسان وقتی ناتوان از دست‌یابی می‌شود، می‌تواند رویا بسازد، قهرمان خلق کند. همیشه بعد از سخت‌ترین دوره‌ها و تلخ ترین اتفاقات، روشنی‌ها نمود پیدا می‌کنند. اما در این کتاب نه تنها انسانها، بلکه تمام نهادهای مراقبتی و حمایتی لنگ می‌زنند. گویی هیچ روزنه امیدی وجود ندارد و خواننده مجبور است همانند سلین به افق سیاه و تاریک خیره شود. 
 ارزش‌های اخلاقی شامل کرامت انسان، وجدان کاری، همدلی، ارتباط انسانی، دقت و درستی عمل، امانت و رازداری، صداقت و ... به عنوان ارزش‌های اخلاقی پرستاری شناسایی و تعریف شده اند اما در این کتاب پرستاری که قرار است نقش مراقبتی داشته باشد، خود دچار انحرافات اخلاقی و رفتاری است و نمی‌تواند نقش خود را به درستی ایفا کند. سلین دوربینش را روی لسپیناس  زوم کرده است گویی جز او در این بیمارستان کسی نیست. پزشکی، پرستاری، نیروی خدماتی که رگه‌هایی از شرافت و درستی را در او ببینیم. گویی قرار است فقط بخش تاریک وجود انسانها را ببینیم. فرقی هم نمی‌کند او در چه جایگاهی باشد حتی جایگاه و موقعیتی که شخص قرار دارد نمی‌تواند او را وادار به رفتارهای درست و انسانی کند. 
 وقتی کشیش وارد داستان می‌شود، امیدوار می‌شویم. پیش فرض بر این است که کشیش باید پدری مهربان، ازخودگذشته، پاک، خداشناس، شکیبا باشد؛ که ویژگی‌های نیک دیگری نیز می‌توان به این فهرست افزود. در کتابهای بسیاری مثل برادران کارامازوف، خرمگس و ... کشیش به عنوان فردی فداکار،رهایی‌بخش و از خودگذشته نمایش داده می‌شود؛ ولی در «جنگ» کشیش هم فردی بی مسئولیت و منفعل نشان داده می‌شود. البته هیچ‌کس به کشیش اهمیتی هم نمی‌دهد. گویی از او هم کاری برنمی‌آید. جایی که کاسکاد فریاد می‌زند:« بین آنها بین آن دارو دسته احمق‌ها که به صف شده‌اند تا خفه‌ام کنند یک نفر هست؟» آنجا انتظار داشتیم کشیش کاری کند اما سلین ادامه داستان را این‌گونه روایت می‌کند:«مسلما هیچ‌کس جوابی نداد. کشیش خیلی آرام تا دم در عقب رفته بود. بقیه جرات نداشتند جم بخورند» و اینگونه کشیش هم بدون هیچ کاری از صحنه حذف می‌شود
      
23

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.