یادداشت مهدی نجف پور
1404/1/17
امتیاز: ۱ از ۵ این روزها به این نتیجه رسیدم که خیلی از تلاشهای مذبوحانه برای خلقِ چیز جدید واقعا نالازمه. حداقل برای من چیز جدید دیگه جذاب نیست. در آستانهی ۲۱ سالگی دنیارو اونقدر بزرگ میبینم که ترجیح میدم چیزهایی که میدونم چی هستن رو عمیقتر بشناسم و تجربه کنم تا اینکه چیزهارو سطحی ببینم و سراغ چیزهای جدید برم. دون ژوانهای قبلی رو نخوندم اما به واسطهی این کتاب متوجه شدم که شخصیتی اسطورهای و ساختهی قرون وسطاست که تمایل و توانایی جذب زنان در اون بسیار زیاد هستش. اما در این اثر هانتکه تلاش داره که این اسطوره رو آشنایی زدایی کنه و بگه که دون ژوان من دون ژوانی واقعی هستش نه برای بقیه. فارغ از اینکه این ایده چقدر جذابه یا چقدر میتونه معانی مختلفی همراهش داشته باشه و بازآفرینی معنارو برای ما به ارمغان بیاره، هانتکه دست به کاری میزنه که از نظر من اصلا خوشایند نیومد. و اون هم نابود کردن فرم راوی و ایجاد یک مه بزرگ در تمام روایت بود. همهجا داستان تکهتکه و محو روایت میشد، دنیا به نظر بیاهمیت میاومد و روایتی نبود که راویای باشه. دون ژوانی که هانتکه میسازه بیشتر از اینکه یک کرکتر واحد و نو باشه یا حتی بازآفرینیِ دون ژوانهای قبلی باشه، شباهت زیادی به تصویر دون ژوان اسطورهای در آینهای شکسته داره. نامفهوم و در عینحال قابل تشخیص. هانتکه تلاش میکنه که داستان را موجز و جذاب و کنجکاوانه پیش ببره اما به شدت خوندن اثر رو نه از لحاظ غنایی بلکه از لحاظ همراهی باهاش سخت میکنه. به این شکل که تو دوست داری داستان رو و حتی میخوای بدونی هدف نویسنده چیه اما خوشایند نیست برات خوندن. بیشتر معذبی، احساس آشفتگی میکنی و میلت به همراهی برای ادامه به شدت کاهش پیدا میکنه. چون راویای نیست که بهش اعتماد کنید. بیشتر مجموعهای از اخبار به صورت نامفهوم و تصاویر آمیخته با اوهام برای شما ساخته میشه که لزوما نه جذابند و نه بودنشون قابل درک. بازیِ هانتکه با مفاهیم مختلفی از جمله اندوه و سوگ در کرکتر دون ژوان و تلاش برای اینکه چرایی و چیستی نفسِ انسان رو به چالش کشیدن من رو وادار میکنه که این اثر رو محترم بشمارم. اما به عنوان یک فرد که در ادبیات روایت و فرم روایت و در کل راوی خیلی نقطهی مهمی براش به حساب میاد اصلا از این اثر لذت نبردم و نه خوشحالم از خوندنش. چون فرای کار بزرگی که هانتکه میخواسته بکنه و کرده، من با نفسِ کارش مشکل دارم. اینهمه تلاش برای گریز از روایت و اینهمه تلاش برای استعاره زدایی مفاهیم قبلی و استعارهی جدید پدید آوردن رو هم. قبل از امتیاز دادن به کتاب به این سوال فکر کردم که چه چیز دون ژوانِ هانتکه مجذوب کننده بود که بعدا به یادش بیفتم و پاسخ هیچی بود. اتفاقا، بر خلاف تلاش هانتکه و با توجه به اینکه من فقط دون ژوان هانتکه رو خوندم، بیشتر از اینکه دون ژوان هانتکه رو در آینده به یاد بیارم، دون ژوانی رو به یاد میارم که زنبارهست و هیز هستش و به شدت توانا در بدست آوردن زنان و معاشقه باهاشون. دون ژوانی که اسطورهای هستش. برخلاف دون ژوان اندوهگین و همیشه در فرار و ناجی زنانی که هانتکه ساخت و تاکید داشت که بپذیرم دون ژوان واقعی همینی هست که بهم دربارهش گفته.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.