یادداشت ارغوان حسینی

        بعد از حدود یک هفته که خوندن این کتاب رو تموم کردم، تصمیم گرفتم درموردش بنویسم. داستان در مورد پسری به اسم گرگور زامزا که یه روز صبح که از خواب بلند میشه متوجه میشه که تبدیل به حشره ای عظیم شده، اول که شروع به خوندن کردم عادت کردن به قلم کافکا برام سخت بود و هرچی هم که کتاب بیشتر جلو می‌رفت بیشتر به قلم کافکا خو گرفتم و بیشتر دوسش داشتم با اینکه کتاب خیلی غمگین بود 💔 و خوندن هر خط قلبمو به درد می آورد تصویر اینکه شما تا زمانی برای آدم ها مهم هستین که براشون منفعت داشته باشین، انتظار این پایان رو نداشتم و وقتی کتاب تموم شد چند دقیقه به کتاب زل زده بودم تنها توصیه ام به کسایی که میخوان بخونن اینه که در شرایط روحی مناسب این کتاب رو بخونن چون به نظرم خود کتاب به اندازه کافی غم انگیز هست.