یادداشت آرزو حسام
1403/12/9
خب این کتاب بالاخره تموم شد. اول بگم که من نسخهی صوتی رو با صدای خود رامبد خانلری گوش دادم و در نتیجه از غلطهای بیشمار ویرایشی تو نسخهی چاپی که دوستان بهش اشاره کردن خبری نبود؛ پس بابتش غر نمیزنم :) بزرگترین ایراد این کتاب پراکندهگویی و تکرار زیادش بود، که البته خود رامبد خانلری یهجا بهش اشاره میکنه و میگه موضوع کتاب طوری بوده که نمیشد بیشتر از این بهش سامون داد. چرا تصمیم گرفتم این کتاب رو بخونم؟ چون براساس عنوانش فکر میکردم میخواد نشون بده چهطور با چاق بودنمون کنار بیایم و چهطور با چاقی زندگی کنیم. فکر میکردم بالاخره یکی تو ایران در مورد این موضوع نوشته که چهطور با بدن خودمون در صلح باشیم، اما میشه گفت چیزی نبود که فکر میکردم (حتی یهجاهایی نویسنده خیلی نامحسوس مخاطب رو به لاغری دعوت میکنه)، ولی خب خوندنش، حتی برای من که چاق نیستم، خالی از لطف هم نبود. خانلری تو این کتاب اول تجربهی شخصی خودش از چاق بودن توی این سی و چند سال زندگی رو تعریف میکنه که واقعا بهنظرم جالب بود. اینکه کمربند هواپیما اندازه نیست، اینکه نمیشه رو الاکلنگ نشست، اینکه تو گروه سرود نمیشه لباس هماهنگ با بقیهی بچهها رو پوشید و دهها مورد ناراحتکننده اما در عین حال بامزهی دیگه. نویسنده ۱۶۵ کیلو بوده و بعد از عمل اسلیو معده به وزن ۸۵ کیلوگرم رسیده، و میگه انگار من یه آدم بالغ رو از خودم کم کردم، و برای ادای دین به اون آدم این کتاب رو نوشتم. خلاصهی کتاب این بود: ۱.اگه میخواید لاغر بشید، باید خودتون به این تصمیم شخصی برسید. اگه میخواید چاق بمونید، باز هم همه چیز به تصمیم شما بستگی داره، اما در هر صورت این تصمیم باید براساس استدلال و سبک و سنگین کردن هر دوی اینها باشه، نه حرف دیگران. ۲.برای تغییر باید صبر داشت و از مسیر لذت برد. شاید اینا خیلی کلیشهای به نظر بیاد، اما خود نویسنده با مثالها و تعبیرهای خوبی سعی میکنه هر کدوم رو به مخاطب توضیح بده که این تاثیرگذاریش رو چندبرابر میکنه. مثلا میگه برای تصمیمگیری شما باید بتونید لذتها رو تصور و موازنه کنید. بهنظرتون خوردن چیزبرگر و سیبزمینی سرخکرده و ...براتون لذتبخشتره، یا اینکه بتونید لباس موردعلاقهتون رو بپوشید. انتخاب با شماست و هر تصمیمی که درنهایت خودِ خودتون بگیرید، درسته و حق با شماست!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.