یادداشت

قصه‌ ننه علی
        زهرا خانم مادرشهیدان امیر و علی شاه آبادی واقعا زن صبور و فهمیده ای بودند. خیلی درزندگی سختی کشیدند.سختی هایی که وقتی با سختی های زندگی خودم و اطرافیانم مقایسه اش میکنم اصلا سختی های ما مقابل سختی های ایشون مثل قطره دربرابر دریاست. خیلی حرفه که از ترس ابروی پدرومادر وبعدهم درکنار فرزندان نبودن این همه سختی رو به جون خریدن. کتک های همسرشون،شب از خونه بیرون کردنشون، اتوی داغ که به بازوشون زدن و زخم زبونهایی که میزدن به ایشونومیگفتند توپسرای منوکشتی و در اخر هم ضربه ی اخرشونوزدن با هوو اوردن برای ایشون. واقعا صبر عجیبی داشتند این بانو. خیلی میشه ازشون درس گرفت.خصوصا توی این دوره زمونه که با یک بالاچشمت ابروگفتن زندگیهاازهم میپاشه. خدا بهشون اجر بده و دراخرت درکنار دوپسرشون دربهشت خستگی این زندگی پراز سختی رو به درکنند ان شاء الله🌷🌷🌷
      
11

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.