یادداشت سید علی مرعشی
1401/4/11
حاج آخوند زندگی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی نشیب و فرازهای زیادی داشته که در اینجا قصد ندارم از آنها حرفی به میان بیاورم. "حاج آخوند" یکی از آخرین نوشته های آقای مهاجرانی به سرگذشت روحانی محل زندگی او در اوان کودکی می پردازد. خاطرات جذابی که به اذعان نویسنده تاحدی با عنصر خیال و الهام آمیخته شده و سیمای نورانی روحانی سنت گرا و اهل دلی را در ده کوچکی به نام مارون به تصویر می کشد. پیشتر با شخصیتی شبیه این انسان حکیم در آثار هوشنگ مرادی کرمانی و رضا امیرخانی آشنا شده بودم. پیر طریقتی که روزگاری در موزه قم و نجف به فرزانگی عمر گذرانده اما از شهر و مردمش کناره می گیرد و دهی کوچک را برای زندگی عاشقانه خود بر می گزیند. روایت جذاب سید عطاالله مهاجرانی برای مخاطب ایرانی بیگانه نمی نماید و شاید برای از خود گمشدگان عالم مدرن که خسته از های و هوی شهر هر روز بیشتر به خود فرو می روند، روشن کننده بارقه امید و شعفی درونی باشد. حاج آخوند برای من غریبه نبود شاید برای شما نیز نباشد. حاج آخوند من را مجاب کرد که بیش از پیش به اسطوره های ادبیات کشورم همچون فردوسی، خیام و مولوی عشق بورزم و از آثار حکمی وطنم بهره ببرم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.