یادداشت نیما اکبرخانی

خاطرات یک دختر جوان
        آن فرانک دختری سراسر شور زندگی ست که از بد روزگار سه سال را در طبقه بالای خانه ای می گذراند . با ترس و وحشت . در انبوه مشکلات باز به زندگی معنی می دهد . و فقط و فقط چند روز کم می آورد تا انگلیسی ها نجاتش بدهند . تیفوس جانش را می گیرد . 
فکر می کنم این بلند ترین ، رسا ترین و نافذ ترین فریاد مرگ بر فاشیسم است که تا امروز سر داده شده . الحق کار خودش را هم کرده . 
بر خلاف ظاهر کتاب اصلا درد و غم و اندوه آنچنانی منتقل نمی کند . دوشیزه فرانک خیلی شاد تر و زنده تر از این حرف هاست . اما امان از پی گفتار انتهای کتاب که نقل تاریخ است در چند سطر . 
به همه توصیه می شود . خیلی عالی بود .
      

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.