یادداشت مصطفا جواهری
1402/1/31
تدی گفت: «آره، البته. دوستش دارم. اما دوست داشتن من از روی احساسات نیست اون هیچ نگفته کسی از روی احساسات دوستش داشته باشه. اگه من جای خدا بودم هرگز دلم نمیخواست منو از روی احساسات دوست داشته باشن. این جور دوست داشتن آبکیه.» چه سلینجرِ دیوانه و قلمِ دیوانهتر و شخصیتهایی دیوانهترترش را دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم، نمیتوانیم او را نادیده بگیریم. خوشمان بیاید یا نیاید، سلینجر بلد است که قصه بگوید. بلد است بدون ادا و شامورتیبازی، دست ما را بگیرد و آهستهآهسته همراه کند و ویرانمان کند. این کتاب، مجموعهٔ نُه داستان از جنابِ سلینجر است. بنا به سلیقهتان، حداقل شش داستان شما را درگیر خواهد کرد. بسا همهاش. و چه پایانبندیهای خارقالعادهای دارد این بشر! و خدا رحمت کند احمد گلشیری را با این ترجمهٔ درخشانش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.