یادداشت میثم غضنفری

        لذت لگد زدن به آگاهی



«من شاگردانم را به سمت آتش هدایت می‌کنم. با این امید که خودشان بتوانند بدیهی‌ترین مکان‌ها را برای سوخته شدن شناسایی کنند. همچنین امیدوارم بتوانند چگونه اداره کردنِ آتش و انتقال آن به دیگران را نیز یاد بگیرند. یکی از اصول کاری من از همان ابتدای کلاسم این است که در طی یک نیم سال باید آنقدر خون ریخته شود که به طور اجتناب ناپذیری به بیرونِ درِ کلاس تراوش کند. که قطعا بخشی از این خون از آنِ خود من است.»

این توصیف یک معلم از رسالت خود در مقابل شاگردانش است. کالوم مک کن در کتاب «لذتِ لگد زدن به آگاهی»، شاگردانش را در مقابل دیواری از آتش قرار می دهد تا با استقامت و پشتکار به آن سوی دیوار رخنه کنند. برخی برای گذر از دیوار، تونل می زنند، برخی از آن صعود می کنند و برخی از بولدوزر استفاده می کنند. در هر صورت مک کن به آنها کمکی نمی کند. فقط به آنها می گوید: « به درون خودتان بروید، به دشواری ها اعتماد کنید، از سقوطتان تغذیه کنید و سهم خودتان از جهان را به دوش بکشید.»

مک کن، «کتاب لگد زدن به آگاهی»را با زیر عنوان«چند توصیه عملی و فلسفی»، خطاب به نویسندگان جوان نوشته است. او مجموعه توصیه های خود را در 50 مدخل تنظیم کرده اما ابتدای مدخل اول، در نقل قولی از ریلکه( از مهمترین شاعران آلمانی سده بیست) گفته: «هیچ کس نمی تواند به شما توصیه ای بکند. هیچ کس! یک راه بیشتر وجود ندارد: به درون خودت برو!»

خواندن جملات کوتاه و گرم این کتاب در عصری که «تسلیم شرایط زمان» و آلوده ماده مخدری به نام «سهولت» شده ایم و دیگر هیچ چیز جانمان را گرم نمی کند، چنان آتشی در سینه مان، شعله ور می کند که بی درنگ به درونِ کاغذی سفید شیرجه می زنیم و نوشتن را آغاز می کنیم. تا از واقعیت عدالت بسازیم و از تاریکی ، حقیقت.

و با آن گلوله ی آتش گرفته ای که دل است، باید بنویسیم؛ چرا که ما به مفهوم گریز پای حقیقت مدیونیم. حقیقتی که جهان نسبت به وجودِ آن واقف است، اما هنوز آن را نمی شناسد. و این وظیفه ماست که به جهان آنچه را نمی شناسد، بشناسانیم. مک کن از ما می خواهد شک و تردید را آغاز کنیم، پوست زمان را بکنیم و قلمروی جدید را تسخیر کنیم تا موطنی شود برای حقیقت. که برایش باید جهانِ پذیرفته شده را بدریم و طرحی نو در اندازیم. که اگر شد آنگاه لگدی به آگاهی مان زده‌ایم و در محدوده دایمی من، من، من در جا نزده‌ایم.

که برای همان حقیقت است که باید به موسیقی ایده‌ها گوش فرا دهیم، بنویسیم تا چیزی بشویم فراسوی خودمان. تا امتداد بیابیم به دیگری. چرا که در وجود دیگران است که ما تداوم و گسترش خودمان را پیدا می‌کنیم.

کالوم مک کن، قبلا هم در کتاب «بگذار دنیا بچرخد» این هیجان را به ما داده بود. روزی که مردم منهتن بی‌حرکت ایستادند و فقط به برج‌های دوقلو چشم دوختند تا بندبازی اسرارآمیز را بر روی طنابی که میان دو برج کشیده شده، در حال دویدن، رقصیدن و پریدن ببینند.

«کالوم مک ‌کین» (Colum McCann) متولد 26 فوریه 1965 ، استاد ادبیات معاصر و استاد ادبیات داستانی در کارشناسی ارشد کالج کانسی هانتر است. او کار خود را به عنوان خبرنگار در مطبوعات ایرلندی آغاز کرد. و تا کنون دو بار نامزد جایزه بوکر و جایزه و ناتان انگلند شده است. داستان های او به 30 زبان زنده دنیا ترجمه شده است.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.