یادداشت مجید اسطیری

خدا حفظتان کند، دکتر که وار کیان
        ریشخند ونه گات به همه نتایج پیشرفت بشری اینجا هم واقعا جذاب و عالی از کار درآمده. جزو آخرین کارهای دوران پیری نویسنده است و سایه مرگ کاملا روی نوشته ها احساس میشود. مدام در طول تونل آبی رنگ مرگ میرود و برمیگردد و با شخصیتهای سرشناس تاریخ غرب گفتگو میکند. در اکثر مواقع این که چطور میراث آدمهای بزرگ تاریخ غرب دستمایه تبعیض و سوءاستفاده از انسانهای دیگر شده است میگوید. یکی از فرازهایی که واقعا من را به خنده انداخت این ملاقاتش با ایساک نیوتن است:

با سر ايساک نیوتون، که قدیم ها در سال ۱۷۲۷ در گذشته است، تقریبا به اندازهی سنت پیتر دیدار داشته ام. هر دوی آنها آخرهای تونل آبی، در زندگی آن دنیا، ول بودند. سنت پیتر به خاطر شغل اش همان جاها بود. سر ایساک به خاطر کنجکاوی سیراب نشدنی اش در آنجا بود، که این تونل آبی آخر سر چیست، که این تونل آبی چه جوری کار می کند.
برای نیوتن کافی نبود که در هشتاد و پنج سال زندگی اش بر روی زمین، توانسته بود حساب دیفرانسیل و انتگرال، رمز گشایی و تعیین کمیت قوانین جاذبه، حرکت، اپتیک و طراحی اولین تلسكوپهای انعکاسی را ابداع کند. نمی توانست خودش را ببخشد که رسیدن به تئوری تکامل را به داروین واگذار کرده بود، رسیدن به تئوری جرم را به پاستور، و رسیدن به نظریه ی نسبیت به انیشتین رسیده است.

نیمه دوم کتاب البته یک زندگینامه مختصر و مفید از زندگی ونه گات است که ظاهرا ناشر آن را به متن ملحق کرده تا حجم کتاب بیشتر شود. یک ستاره را به خاطر همین نیمه و ترجمه ضعیفش کم کردم

برای شروع کردن مطالعه درباره ونه گات اصلا کتاب خوبی نیست. من تابستان 86 یا 87 دو تا رمان گهواره گربه و سلاخ خانه شماره پنج را پشت سر هم خواندم و از برخورد با این نویسنده غول حیرت کردم. سلاخ خانه را بعدا اردیبهشت 95 دوباره مطالعه کردم و باز هم بیشتر با طنازی نویسنده حال کردم. اگر قبلا چیزی از ونه گات نخوانده باشید این کتاب به نظرتان یک سری شوخی بی نمک می آید و در نمی یابید این نویسنده جهان را چه جای مسخره ای میداند. زمین بازی دانشمندان دیوانه و سیاستمدارهای ابله
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.