یادداشت رها

رها

1401/5/22

Weird Things Customers Say in Bookshops
        همیشه فکر می کردم کتاب فروشی یکی از دوست داشتنی ترین و لذت بخش ترین شغل های دنیاست.خودمو تصور می کردم که تو یه کتاب فروشی دنج و ساکت که کتاب هاش تا سقف چیده شده، گوشه ی یه خیابون خلوت با درخت های قدیمی و خیلی بلند کار میکنم . خودمو می دیدم که هر از گاهی  کتاب ها رو از تو قفسه شون بر می دارم و صفحه های قدیمی و جدیدشون رو لمس میکنم و عطرشون رو بو میکشم. فکر می کردم مشتری های کتاب فروشی آدم هایی هستن از جنسی متفاوت که می شه ساعت ها باهاشون درباره ی کتاب ها حرف زد و مطالب جدید و تازه ای یاد گرفت و هیچ وقت هم خسته نشد

با این حال این کتاب تمام تصوراتم از این شغل به ظاهر رویایی رو به کلی با خاک یکسان کرد (خدایش بیامرزد) ... این کتاب تجربه های مختلف کتاب فروشی های متفاوتی هست که در رابطه با سوال و جواب هایی که مابین مشتریان و صاحب کتاب فروشی ها صورت گرفته ،نوشته شده و الحق که از دست بعضی مشتری ها واقعا دود از کله تون بلند میشه
اصلا فکرش رو هم نمی کردم که شغل کتاب فروشی می تونه تا این اندازه چلنجینگ و گاهی اوقات اعصاب خورد کن باشه

از مشتری هایی که اصرار دارن برای کتاب ها تخفیف بگیرن یا کتابی که از جای دیگه ای  خریدن رو به کتاب فروشی دیگه ای پس بدن بگیر تا مشتری ای که دنبال کتابی می گرده که سال ها پیش خونده و تنها چیزی که ازش یادش مونده اینه که جلد کتاب سبز رنگ بوده و اونو خیلی خندونده
اینا فقط یه نمونه ی کوچیک از مشتریان عزیزی هستن که هر روز پا به کتاب فروشی ها می زارن و بَدا به حال صاحب اون کتاب فروشی ها
      
1

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.