یادداشت حسن عليزاده
1403/3/29
نمیدونم ترتیب چینش دو داستان بر چه مبنایی بوده، اگر بنا بر انتخاب خودم میبود ابتدا "شبهای روشن" رو میذاشتم و بعد "یادداشتهای زیر زمین". یادداشتهای زیر زمین سطحش به مراتب از داستان دیگه بالاتره، میشد در انتهای داستان گزیدهای از نقدها رو هم کنارش چاپ کرد. به ظاهر هر دو داستان از انزوای شخص در جامعه و بریدگی و ناامیدی نسبت به مناسبتهای اجتماعی رایج میگه ولی در یادداشتهای زیر زمین، این انزوا به گسست انجامیده و فرد حتی اگر هم بخواد دیگه نمیتونه رشتههای پاره رو ترمیم کنه. "من آدم مریضی هستم، آدمی کینهتوز، شرور و بدعنق"، این خط اول حاکی از شخصیت ضدقهرمان داستان داره ولی در ادامه در مییابیم که مریضی، کینهتوزی، شرارت و بدعنقی او با توصیفات رایج یا درک عرفی جامعه لزوما یکسان نیست؛ شاید چون هر فرد با معنای مخصوص خودش در زیستن غوطهوره و خود زیستن به ذات پوچ است و فاقد معنا، پس هر دست و پا زدنی شاید رفتن بیشتر در منجلاب پوچی باشه و نه رهایی از بندها و آزادی!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.