یادداشت میم صالحی فر

        ایذا همچون زایو، رمانی است که در آینده و با محوریت ایران روایت می شود.  با پایان یافتن ویروس زایو و ارام تر شدن جهانی که به یکپارچگی بسیار نزدیک شده است، یک عامل مخرب دیگر که در همان ازمایشگاهی که ویروس زایو تولید شده، پا به جهان می گذارد. این عامل جدید، یک انسان دستکاری ژنتیک شده است.
برخی شخصیت های اصلی جلد قبل، مثل دکتر پارسا و حافظ، در اين جلد هم جزو شخصیت های اصلی هستند که در کنار شخصیت هایی مثل یک هکر جوان، یک محافظ جوان و یک زن دانشمند در کنار شخصیت منفی کتاب که رائول نام دارد، حوادث را به پیش می برند.
داستان از حمله سایبری به پخش زنده اولین بازی های المپیک رایانه ای جهان شروع می شود، جایی که تمام انگشت های اتهام به سوی یک هکر جوان کاربلد نشانه می رود، غافل از انکه این اتفاق تنها مقدمه ای بر شروع تغییرات و اتفاقات جدیدی در اینده است. 
اتفاق بعدی، خرابکاری و آلوده سازی در محل کنفرانس جاودانگی است که به میزبانی ایران برگزار می شود و شخصیت های برجسته و تاثیر گذاری از سراسر جهان در ان حضور دارند. خرابکاری دون، در سازمان امنیت فضای مجازی و هنگام بازجویی از متهم خرابکاری قبل رخ می دهد و این خرابکاری ها سلسله وار در نقاط مختلف ادامه پیدا می کند.
در جستجو برای پیدا کردن عامل این حوادث،  این نکته مشخص می شود که خرابکاری، ورای از اثرات ظاهری که روی افراد حاضر در انها داشته، درون و ساختار ژنتیکی افراد را نشانه می گیرد و روش و منش ان ها را دچار تغییراتی غیر قابل پیش بینی می کند.
دانشمندان ایرانی در تلاش برای پیدا کردن درمانی برای این مشکل هستند که رائول،  همان انسان دستکاری شده که تمام این حوادث را برنامه ریزی کرده،  قدم های اخر خود برای اجرایی شدن اخرین و مهم ترین نقشه اش،  یعنی کنترل کامل جهان را بر می دارد، قدم هایی که در ظاهر کامل زیر نظر هستند و قرار است جلوی اجرایی شدن نقشه هایش را بگیرند، اما در نهایت همه چیز از دست مامورین خارج می شود و رائول به هدفش می رسد اما ...
کتاب در همینجا و ناتمام به پایان می رسد، پس باید برای پی بردن به سرنوشت جهان ۱۴۲۰، منتظر جلد بعدی باشیم .
قسمتی از این کتاب از زبان دکتر پارسا :
"عزیزان من، همیشه به یادتان باشد اگر ما رویاهایمان را نادیده بگیریم، اگر ما آرمان ها را شوخی بدانیم، اگر برای ساخت جهان و رویای خود تلاش نکنیم، روز به روز منفعل تر خواهیم شد. و در نهایت به رکود می رسیم. از تجربه کردن فرار می کنیم، و گرفتار ترس می شویم. ترس باعث می شود مدام مشغول توجیه کردن گذشته و حال باشیم. می مانیم  و دنیایی سرشار از غفلت‌. همه از خود دور و دورتر می شویم. بعد از خدای خود هم دور می شویم و انجا، برای همیشه، به یک هیچ بزرگ می رسیم. و انسان...، انسان، برای هیچ آفریده نشده!"
      
6

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.