یادداشت Ayori🌷

        خب از این کتاب خیلی چیزا یاد گرفتم الان تک تکشو میگم بهتون.
یک هیچوقت کسیو قضاوت نکنم .چرا؟خب یکی از نزدیکامون شوهرش میزدش و هر دفعه ازش معذرت خواهی میکردو اینا بعد من پیش خودم بهش میگفتم:لعنتی ولش کن اون چی داره مگه دست بزن داره دیگه و بگم طرف تو سن پایین ازش خوشش اومده بود.
دو فهمیدم چرا میگن روابط داخل سن پایین خوب نیست (میدونید منظورم چیه)فهمیدم اینکه میتونم به ایندم ضربه بدی بزنه و من بشم لیلی بلوم بعدی
اخراش دیگه واقعا گریم گرفت نه به خاطر لیلی به خاطر رایل صرفا جهت بی تفاوت بودم مامان و باباش به تفنگ داخل اتاق و باعث شده بود رایل حملات عصبی بهش دست بده.
همش با خودم میگفتم اگه رایل دست به اون تفنگ نزده بود چی اگه اتلس اون موصع نگفته بود با کسی به اسم کی سی چی؟ووو...
خب برگردیم سر بند اول
اونجا که میگفتم لعنتی چرا ولش نمیکنی اخراش رفتم داخل کتاب من شدم لیلی و همش به خودم میگفتم :لیلی یه فرصت دیگه یه فرصت دیگه تا رسید به اونجایی که لیلی به رایل گفت:اگه دخترت میومد بهت میگفت :بابا پسری که عاشقش بودم منو کتک میزنه چی بهش میگفتی؟
اونجا فهمیدم قدم ها خیلی سخت برداشته میشه.
یکی گفته بود کالین هو اینشکلیه که رایل دست بلند کنه رو لیلی لیلی باید قهر کنه ولی اگه لیلی خیانت کنه بهش مشکلی نیست.
اولن که لیلی خیانت نکرده بود اون موضوع مال قبل اشنا شدن با رایل بوده.
درسته گفتم روابطش ناجوره ولی لعنتی منم یکیو میخوام مثل اتلس مراقبم باشه بدون هیچ قضاوتی.
چیزی از این کتاب یاد گرفتم که شاید هیچ معلمی یا دوستی بهم نگه:حتی اگه دل کندن از چیزی که برات بده ولی دوسش داری سخته به نفعته ولش کنی.
اینم یاد گرفتم با وجود اینکه سنم کمه ولی یاد گرفتم شریک زندگیمو به درستی انتخاب کنم.
با تشکر رمان زیبایی بود ببینم داخل جلد دو چی میشه ولی  اینگ بگم وقتی لیلی گفت من طلاق میخوام احساس کردم داخل قلبم خالی شد. کاش لیلی شرایطشو که دست خودش نبود درک میکرد چون واقعا سخته فرض کن تنها دختری که عاشقش شدی دوست نداشته باشه بارها بارها به خودم گفتم کاش اون روز لیلی نمیرفت پشت بوم مگه خونه هاشون قفل نداره؟
و یک حقیقت عریان:من این کتابو دوست داشتم با وجود تمامی نقص هایش.