یادداشت مریم برازش
1402/3/4

«کافی است بگویم که من خوآن پابلو کاستل هستم، نقاشی که ماریا ایریبارنه را کشت.» کتاب با همین جملهی میخکوب کننده شروع میشه و تو صفحههای بعدی ما شرحی از زندگی خوآن پابلو، احساسی که به ماریا داشته، نوع ارتباطشون و در نهایت جریان قتل رو میخونیم. این کتاب زبانی بسیار رک و صدقانه داره و از بخشی از وجود انسان بیپرده حرف میزنه که شاید بشه اسمش رو گذاشت «نیمهی تاریک وجود». وقتی راوی (خوآن پابلو) از احساسات و افکارش صحبت میکنه ما وجه بیمارگونش رو میبینیم اما درعین حال میتونیم درکش کنیم و شاید بعضی اوقات همذاتپنداری کنیم. کاستل یک انسان متضاد و خودمحور، مثبت و منفی، با احساساتی مختلفه که میتونه درجاتی از وجود ما رو توصیف کنه
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.