یادداشت یک کاربر NULL
1404/5/7

پس از مدت ها یادداشت نوشتم.. داستان این کتاب درمورد زندگی یک خواهر است که قسم خورده از انجام هیچ کاری برای برادرش دریغ نکنه . حالا چیشد که این قسم رو خورد؟ داخل این کتاب درمورد کارولین هرشلر (بر اساس واقعیته این کتاب و داستان از دید کارولین تعریف میشه) خواهر فداکار میخونیم که برای به موفقیت رسیدن برادرش و اثبات یافته های برادرش هرکاری میکرد. از بین خواهر و برادرهای کارولین ، او ویلیام را دوست داشت و با وجود اختلاف سنی بسیار بینشان بیشتر اوقات با او بود. تا اینکه ویلیام از پیش لینا (به کارولین لینا هم میگن) رفت . مدتی را لینا پيش مادرش که اورا عذاب میداد زندگی کرد و بالخره طاقت نیاورد و از برادرش درخواست کمک کرد ، درست زمانی که برادرش اورا با خودش برد قسم خورد که از انجام هیچ کاری برای برادرش و تحمل هر سختی دریغ نکند. _ (جلد زیبای زبان اصلی این کتاب++++) کتاب قشنگ و ساده ای بود ، تلاش ها و کوشش هاشون و گذشته و زجر هایی که لینا توی خونه ی خودشون کشیده . این کتاب رو قطعا میتونستم توی مدت کمی تموم کنم ولی ناروتو رو شروع کردم و جلومو گرفت. ای کاش درمورد برادر و خواهر هاشون توضیح بیشتری میداد درموردشون کنجکاو بودم. ولی آخر این همه فداکاری چرا اینطوری شد؟ چرا وقتی برادرش میاد ابراز مالکیت میکنه ، خواهرش رو از زندگی قبلی شون نجات داد ولی در عوض یه نوع زندگی دیگه رو ازش گرفت ؛(البته اگه قول کارولین رو حساب نکنیم) و در پایان همه اینها خودش میتونست زندگی خودشو داشته باشه و ازدواج کنه ؟ این واقعا دردناک بود..
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.