یادداشت
1403/5/19
4.2
14
خوشـحالم که بالاخره داستـانی خوندم که واضـح و شفاف و بدون سانسـور اختلاف عقاید زمان انقـلاب رو بیـان میکنه و واهـمه ای از نشون دادن چنـددستـگی ، نارضـایتی و مخالفت رو نداره . نویسـنده اونقدر کاربلد هسـت که با وجود کم گویـی از تفـکرات ایرج ، و صرفن با یادآوری خاطراتش ، اون رو محبـوب داستان جلـوه بده.( و حتا شاید عقاید شخصی خودش رو تحـمیل کنه) . درمانـدگی و بیچـارگی مادر و خواهـر داستان ، نون به نرخ روز خور بودن پدر ، عقاید کورکورانه ی اسد ، سرپیچـی و یکـدندگـی و تفکرات منحصر به فرد و تاثیر احزاب مختلف روی ایرج ، سعید و مجید به زیباترین شکل ممکـن گفته شد و پایان داستـان همونی بود ک از ایرانـی جماعت برمیاد ..!! این کتاب بهم ثابت کرد سیـاست ، کثافتِ محض هستش و بعد از جنگ و فقر ، اگر میتونستم چیزیو حذف کنم قطعن سیاست بود . « بار دیگه باید بگم من شیفـته قلم معروفی ام .»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.