یادداشت محدثه ز

محدثه ز

محدثه ز

2 روز پیش

        "رُخشید در ابتدا برای من دنیایی از ابهام بود و من مانند مسافری نابلد برای کشف این جزیره‌ی ناشناخته. برای شناختن این جغرافیای ناشناس پا در پر پیچ‌و‌تاب‌ترین مسیری گذاشتم که تا آن روز در هیچ جهانی تجربه‌اش نکرده بودم. من برای پیدا کردن حسی که درونم ریشه دوانده بود گم شدم."

بیایید واقع‌نگر باشیم، این کتاب تجربه اول نویسنده‌شه و معمولی‌ترین کتابی بود که تو زندگیم خوندم نه بد و نه خوب!
عرضم به حضورتون که بزرگترین مشکل این کتاب توصیفات بیش از اندازشه! یکی از مشکلاتی که تو قهوه سرد آقای نویسنده هم بود. نویسنده اومده یه عالمه جمله و متن قشنگ، عقاید روشن‌فکرانه و توصیفات بلند رو وارد داستان کرده. بله توصیف‌ها زیبان و جملات قابل تامل اما واقعا جاشون وسط اون داستان نیست! یه جاهایی انقدر توصیفات زیاد می‌شد که منِ خواننده رشته داستان رو از دست می‌دادم.
از این که وقت گذاشتم و کتاب رو خوندم پشیمون نیستم (هر چند خیلی شبیه فیلمای ایرانی بود)، به طور کلی ضعف‌هایی داشت مثلا یکی از شخصیت‌های فرعی و جذاب کتاب (موتا جان) عملا انتهای کتاب حذف شد، به نظرم لازم نبود حتما آخر و عاقبت تک‌تک شخصیت‌ها مشخص شه.
نمی‌دونم چرا اما به نظرم این کتاب شبیه نسل ماست! نویسنده‌های هر نسل از دغدغه‌های همون نسل می‌نویسن شاید ما واقعا هم‌چین آدمای سردرگم و سطحی‌ای هستیم!

پ.ن: یه ایرادی که به کتاب وارده "سیگاره" طرف خوش‌حاله سیگار می‌کشه، ناراحته سیگار می‌کشه... چه خبره آقا؟! نکن، نکنید برای سلامتی خطر داره! :/
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.