یادداشت نرگس عمویی

گرداب: متن اصلی (بی کم و کاست)
        ای وای و ای وای از این داستان. جگرم آتش گرفت کمی:( چرا آخه انقدر عجله؟ چطور در آن و لحظه خون جلوی چشم آدم رو بگیره و تمام دوستی و رفاقتش رو فراموش کنه؟ مگر نه که تو فقط با آدم‌هایی می‌تونی زندگی کنی که قبلش بهشون اعتماد کامل پیدا کردی؟ کاش تو لحظات حساس این رو یادمون نره.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.