یادداشت عینکی خوش‌قلب

        مجموعه تن‌تن سه دوگانه دارد. یعنی جلدهایی که داستان در آن‌ها به پایان نمی‌رسد و در جلد بعدی ادامه پیدا می‌کند.  من این دوگانه‌ها را بیشتر از همه‌ی جلدها دوست دارم و"راز کشتی اسب شاخدار" و "گنج راکهام سرخپوش" هم یکی از همان‌هاست.

در این دو جلد تن‌تن و ناخدا به دنبال کشف معمای چند کشتی تزیینی هستند و به تدریج متوجه می‌شوند این معما آن‌ها را به سمت گنجی راهنمایی خواهد کرد که یکی از اجداد ناخدا پنهان کرده.

جالب‌ترین بخش برایم قسمتی بود که ناخدا دفترچه‌ی خاطرات جدش را خوانده بود و آن را برای تن‌تن تعریف می‌کرد و هرژه این صحنه‌ها را طوری تصویر کرده بود که شبیه به فلاش‌بک شده بود و  ناخدا آن قدر در نقشش فرو رفته بود که با شمشیر به یک تابلو حمله کرد و نکته جالب‌تر اینکه همه‌ی این صحنه‌ها بعد از سال‌ها خیلی روشن و واضح در ذهنم باقی مانده.

در ادامه‌ی داستان تن‌تن و ناخدا سوار کشتی می‌شوند تا جای گنج قدیمی را پیدا کنند و حادثه‌ی جالبی که در این ماجراجویی رخ می‌دهد و در نهایت نحوه‌ی پیدا شدن گنج، غافلگیرکننده و جالب است. شاید بخش مهمی از جذابیت داستان هم مربوط به این پایان غافلگیرکننده باشد.
      
29

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.