یادداشت آرزو حسام
1403/12/9
خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم، یهطورایی حال و روز الان جامعهی ما(متاسفانه)بهش نزدیک بود. چون نسخهی الکترونیک رو خوندم قسمتهایی رو که دوست داشتم اینجا میذارم بمونه: -هدف وسیله را توجیه میکند. نظم و انضباط از همهچیز مهمتر است. -قدرت، وحشیگری و حماقت را علم میکند. اولین سلاحشان تحقیر است. -صحنههای فیلمهای چارلی چاپلین در سرم رژه میروند. چارلی مهربان چرا در این سرزمین برهوت، سرزمینی که نظامیهای پست آن را آلودهاند، به دیدنم آمده است؟ آرام میخندم. خوشحالم که در این لحظات دشوار چنین شهودی دارم. مرد کوچک جثهای که موفق شده شکنجهگرانش را به سخره بگیرد، وجودم را تسخیر میکند. این نابغه انتقام میلیونها تحقیرشدهی عالم را گرفته است. بله، رسالت و هدفش همین بوده. ممنونم چارلی عزیز! -بشر شر به دنیا آمده است و بر شر پافشاری کرده چون برای تسلط بر دیگران راهی جز شرارت نیافته است. -رفاه تجملی است که از آستانهی رویا قدمی فراتر نمیرود. -شورش؟ اصلا و ابدا. پادگان ترس با روشهایی بسیار حساب شده اداره میشود. هر شورش و اعتراضی ممکن است به کشتار ختم شود و با اقدام علیه امنیت ملی توجیه شود. راه حل خوبی است برای خلاص شدن از دست این دردسرسازان. رسانهها از چیزی خبر ندارند. مرگ بهخاطر دسیسهچینی برای شورشی مسلحانه. دفاعی مشروع و قانونی! سناریویی کلاسیک. -میدانیم سلامتی ما اهمیتی ندارد. اینجا هستیم تا پشیمان شویم از کارهایی که در زندگی متمدنانهمان انجام داده بودیم. باید مجازات میشدیم. اما مگر چه کار بدی از ما سر زده بود؟ اعتراض؟ مخالفت؟ تظاهرات؟ ما نه ویترین مغازهها را شکسته بودیم، نه دزدی کرده بودیم، نه قاچاق. فقط مقابل ظلم و بیعدالتی، استبداد و ارعاب، فریاد زده بودیم. به قول پدرم:《در دانمارک که زندگی نمیکنیم》. نه، ما در کشوری زیبا زندگی میکنیم که شاه و زیردستانش آن را مال خود کردهاند. تعدادشان زیاد و جورواجورند. آدمهایی که خدمت سلطنت را میکنند، شرف را زیر پا میگذارند، خود را ذلیل و زمینبوس سلطان کردهاند، دلشان میخواهد تمام مردم هم مثل آنها به زمین بیفتند. مثل یک پارچهی کهنه یا در بهترین حالت، فرشی که شاه پاهایش را با آن خشک میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.