یادداشت آناهید یدالهی

《 یادت باش
        《 یادت باشه رِین، وقتی چیزی رو این‌قدر عمیق دفن می‌کنی، دو برابر بلندتر از قبل پیش روت قد عَلَم می‌کنه.》
آن روز رِین به خودش قول داد که دیگر هرگز چیزی را آن‌قدر عمیق دفن نکند. این مربوط به زمانی بود که پدر و مادرش هنوز می خندیدند و با لحن عادی با هم حرف می‌زدند.
تا قبل از آن شب...

● خوندن کتابهای نوجوان وقتی گاهی یادم می‌ره من هنوز یه آناهید کوچولوی عزیز هم درون خودم دارم که ممکنه بترسه، مضطرب بشه یا به هم بریزه برای من پناهه. یادم میاره مواظبش باشم. همونطور که رِین سعی کرد مراقب عزیزانش باشه حتی اگه روزی نتونست.
      
5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.