یادداشت Emperor of the book
1404/5/7
این کتاب یه دنیا بود... دنیایی پر از تاریکی، پر از جنگ، پر از درد، پر از نور، پر از عشق... صفحه به صفحه باهاش نفس کشیدم. ترسیدم. جنگیدم. و در نهایت، با تمام وجود لبخند زدم. نه چون همه چیز عالی بود، چون همه چیز واقعی بود. و حالا مشعلی در برابر شب برام فقط یه کتاب نیست. یه باور شده. که نوری تو دل تاریکی هست و اون نور، اگه کسی باشه که روشنش کنه، هیچوقت خاموش نمی شه. - دختری که با خوندن این کتاب، یه شعله از امید در دلش روشن شد🔥
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.