یادداشت Emperor of the book

        این کتاب یه دنیا بود...
دنیایی پر از تاریکی، 
پر از جنگ،
پر از درد، 
پر از نور،
پر از عشق...

صفحه به صفحه باهاش نفس کشیدم.
ترسیدم.
جنگیدم.
و در نهایت، با تمام وجود لبخند زدم.
نه چون همه چیز عالی بود، 
چون همه چیز واقعی بود.

و حالا مشعلی در برابر شب برام فقط یه کتاب نیست.
یه باور شده.
که نوری تو دل تاریکی هست
و اون نور،
اگه کسی باشه که روشنش کنه،
هیچوقت خاموش نمی شه.

- دختری که با خوندن این کتاب، یه شعله از امید در دلش روشن شد🔥
      
147

29

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.