یادداشت مجتبی بنیاسدی
1401/9/23
3.8
9
تبحر ساعدی؛ ساخت آدمهای غریب «غریب» یکی از بهترین توصیفهایی است که برای داستانهای ساعدی به ذهنم رسید. یک ترس، یک خوف، یک دلهره، یک نمیدانم حس ترسناکی در دلِ داستانها و آدمهای توی داستان میشود حس کرد، اما پیدا نیست. نه در این «ترس و لرز»، که در دیگر مجموعههای ساعدی هم این حس وجود دارد. و حالا ترس و لرزی که انگار دنیایی شبیه دنیای عزاداران بیل ساخته با همان مدل آدمهای خاص و مبهم، اما با این تفاوت که داستانهای ترس و لرز با اقلیم جنوب آمیخته شده بود. شاید تا اینجای کار، ساعدی را یک آدمِ متبحر در ساخت آدم و روستا دیدهام با آن حسی که در بالا گفتم. اما یکجای کار میلنگد، کم پیش میآید بشود حرف حساب ساعدی را مستقیم درآورد. از لحاظ داستانی، داستاننویس نباید حرفش را مستقیم بزند و این حرفهای بودن نویسنده را میرساند. اما بعضی وقتها داستان چنان تمام میشود که با خودت میگویی «تموم شد؟ چی شد؟» و خیلی سؤالهای دیگر. و احساس میکنم ساعدی بیش از حد معمول از عنصر تعلیق استفاده میکند. شاید این حسن تلقی شود، که بیراه هم نیست.
18
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.