یادداشت سیده زهرا ارجائی
1403/12/23
داستان درباره پسری به نام جورج هست که درگیر مسائل مختلفی هست. از طرفی بحران هویت نوجوانی و عدم توانایی برقراری ارتباط در مدرسه آزارش میدهد و از طرف دیگر هم مادرش که پرستار است، قرار است مدتی را در بیمارستان بماند، و درست در همین زمان، باید اسبابکشی کنند و به یک خانهی جدید بروند! در آپارتمان جدید، جورج با پسری به نام امنتر آشنا میشود. امنتر او را وارد یک ماجراجویی جاسوسی میکند اما جورج، نمیداند تا کجا میخواهد به این جاسوسی ادامه دهد... داستان جذابی بود، با پایانی غافلگیر کننده! درست در جایی که انتظار نداری میفهمی که ماجرای جاسوسی چه بوده، مادر جورج چرا به خانه نمیآید و .... نکتهی مثبت داستان این بود که به دور از هرگونه نصیحتی، رشد فکری و شخصیتی جورج و کنار آمدنش با مشکلات را میبینیم. و مهمترین نکتهی منفیاش، مانند تمام کتب ترجمهای دیگر، سبک زندگی و فرهنگ غربی است که در پسزمینهی داستان جریان دارد...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.