یادداشت سپینا
1403/11/15
کتاب کوتاه و قشنگی بود. انگار وسط مرتب کردن اتاقت برسی به دفترخاطرات و نامههای قدیمی، پرت میشی وسط گذشته و در یک لحظه همهی خاطرات با جزئیات ظریفشون ظاهر میشن... گاهی از همهی این خاطرهها فراریام اما امیدوارم من هم یک روزی وسط این روزگار شلوغ، بتونم برای مارتیتای زندگی خودم، نامهای بنویسم و بهش یادآور شم که از یادش نمیکاهم. :)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.