یادداشت علی نیکوبر

        چه زمانی خود را محبوب خواهید دانست؟ و چه زمانی احساس طرد شدن می‌کنید؟

چه زمانی خود را خوشبخت خواهید دانست؟ و چه زمانی احساس بدبختی می‌کنید؟

چه زمانی خود را موفق خواهید دانست؟ و چه زمانی احساس ناکامی می‌کنید؟

چه زمانی خود را توانمند خواهید دانست؟ و چه زمانی احساس ناتوانی می‌کنید؟ در چه زمینه‌هایی؟

در مواجهه با دل‌شکستگی چه می‌کنید؟

در مواجهه با سختی‌ها چطور؟ چه چیزی را سختی می‌دانید؟

این‌ها سؤالاتی است که ممکن است بارها در بازه‌های مختلف زندگی به سراغ ما آمده باشد (یا بهتر است بگویم ذهن ما سراغشان رفته باشد).

روش شما (یا شاید هم ذهن شما) برای پاسخ به این سؤالات چه بوده؟

آیا از باورهایی که به طور عام در مورد هر یک از آن‌ها شکل گرفته پیروی کرده‌اید؟

آیا از منابع موجود، اعم از کتاب‌ها، مقالات و فیلم‌ها، در حوزه‌های تخصصی مختلف استفاده کرده‌اید؟

آیا با تفکر نقادانه در باورها و منابع به نتیجه رسیده‌اید؟

یا اینکه خود با استدلال‌های عقلی در شواهد و سایر تجربه‌ها به نتیجه‌ای رسیده‌اید؟

آلن دوباتن در کتاب «تسلی‌بخشی‌های فلسفه»، یکی از کتب فلسفی معرفی‌شده در چالش کتابخوانی طاقچه، در هر کدام از موضوعات بالا به شما تسلی می‌بخشد. او در این کتاب، از دیدگاه‌های فلاسفه مختلف و زندگی آن‌ها می‌گوید و سعی می‌کند روش‌هایی را برای بررسی گزاره‌ها یاد دهد.

«خوشبختی، فهرستی اپیکوری از دارایی‌های لازم: ۱. دوستی، ۲. آزادی، ۳. تفکر»

«تفکر: برای اضطراب، درمان‌های معدودی وجود دارد که بهتر از تفکر باشند. با نوشتن مشکل روی کاغذ یا حرف‌زدن از آن در مکالمه، اجازه می‌دهیم ویژگی‌های اصلی آن ظاهر شود و با شناخت ماهیتش، اگر نه خود مشکل، ولی ویژگی‌های آزاردهنده ثانویه‌اش - گیجی، سردرگمی، جابجایی و تحیر - را برطرف کنیم.»

«البته بعید است که ثروت هرگز کسی را بدبخت کند. ولی اصل استدلال اپیکور این است که اگر پول داشته باشیم ولی از نعمت دوستان، آزادی و زندگی تحلیل‌شده [تفکر] محروم باشیم، هرگز واقعاً خوشبخت نخواهیم بود. و اگر از این سه نعمت برخوردار باشیم ولی پول نداشته باشیم، هرگز بدبخت نخواهیم بود.»

امیدوارم این پست برای شما مفید بوده باشد؛ اما شاید ممکن است بپرسید چرا از موضوعات بالا، فقط سؤال مطرح کردم و هیچ توضیحی در مورد هیچ کدام از آن‌ها ندادم. واقعیتش، تا اینجا، به این نتیجه رسیده‌ام که طرح سؤالات کلی و جزئی بعضاً مهم‌تر از در اختیار گذاشتن استدلال‌های آماده است. شاید یکی از دلایلش این باشد که فکر را به جریان می‌اندازد و فرد را برای استفاده از قوه تفکر توانمند می‌کند. البته که این مورد هم نیاز به یادگیری روش خاص خود دارد تا بهینه نتیجه دهد.
      
24

37

(0/1000)

نظرات

چه خوبه اگه فعالیتتونو اینجا بیشتر کنید.. (؛

0