یادداشت محمدجواد قیاسی

        خواندن انسان در جست‌وجوی معنی مثل قدم زدن توی راهروی تاریکی‌ست که ناگهان روزنه‌ای از نور، از انتهایش می‌تابد. ویکتور فرانکل، روان‌پزشکی که از دوزخ آشویتس عبور کرده، از معنا می‌نویسد؛ اما نه معنایی کلیشه‌ای یا کتابخانه‌ای. او از معنایی حرف می‌زند که می‌تواند ستون فقرات یک انسانِ در حال فروپاشی باشد.

در دنیایی که آدم‌ها با داشتن معنا اشتباه می‌گیرند، این کتاب مثل نفسِ عمیقی‌ست وسط خفگی روزمره. یادآوری می‌کند که حتی وقتی هیچ‌چیز نمانده—نه آزادی، نه تعلق، نه امید—باز هم می‌شود انتخاب کرد: چطور رنج را تاب بیاوریم.

ترجمه‌ی نهضت صالحیان و مهین میلانی، با حفظ صداقت و سادگی متن اصلی، روایت را به زبان ما آورده. طوری که فکر می‌کنی فرانکل نه از اروپا، که از دل همین خیابان‌های خاک‌گرفته، دارد با تو حرف می‌زند.

انسان در جست‌وجوی معنی فقط یک کتاب نیست؛ تلنگری‌ست که آدم را وا‌می‌دارد: به خودش، به رنجش، به انتخاب‌هایش.

کتابی که نه برای خواندن، که برای در خود فرو رفتن است.
      
27

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.