یادداشت محدثه سلمانی
1403/12/29
دوباره مونتگمری و دوباره جزیره پرنس ادوارد عزیزم! جین دختر کم سن و سالیه که با مادربزرگ مستبد و مادرش توی تورنتو زندگی می کنه و اون جا رو دوست نداره. تا اینکه روزی نامه ای میاد که زندگی جین و مادرش رو عوض می کنه. بین کتاب های مونتگمری دو تا کتاب به نظرم متفاوتند؛ یکی قصر آبی و یکی همین جین در فانوس تپه. هردو کتاب زندگی شهری دلگیر رو توصیف می کنن و تقابلش رو با زندگی روستایی و آزادیِ نزدیک بودن به طبیعت. آدم هایی که در اطراف ولنسی و جین هستن آدم هایی واضحا منفی ان و شخصیت های پیچیده تری از شخصیت های کتاب های آن شرلی و امیلی در نیومون دارن. مثل تک تک کتاب های مونتگمری از خوندنش لذت بردم. توی جزیره چرخیدم و زندگی کردم و دویدم و با همه آشنا شدم. با جین مربا درست کردم و آشپزخونه رو تمیز کردم و خیالبافی کردم. اگرچه که سن جین به نظرم برای بعضی از این کارها خیلی کم بود. در مورد پایان داستان.... خب! عجیب بود به نظرم. کاش واقعا به همین راحتی بود. کاش بعضی اشتباهات می تونستن به همین راحتی درست بشن و همه چیز برگرده به جای اولش. بهرحال داستان قشنگی بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.