یادداشت فاطمه رضوانی🌱

        محمود شریفی زندانی سیاسی که پس از حبسش جای اینکه در گوشه خانه بخزد ، یا دنباله رو دیگران باشد ، یا مثل بسیاری از روشنفکران آن زمان ، در کافه ای بنشیند و در وصف آزادی مقاله ای بنویسد. 
دست به اقدامی ساده می زند و در عین حال موثر ...
اقدامی که اگر چه شاید معجزه نکند ، اما گاهی نور یک شمع می تواند برای روشن کردن یک اتاق کافی باشد.
قلم رضا براهنی مثل جادوست ، گاه از یادم می رفت که راوی داستان دانای کل است نه خود محمود ، توصیف لحظات و احساسات درونی افراد آنچنان صریح بود که تو گویی تک تک شخصیت ها را به چشم سر می دیدی !
براهنی در آواز کشتگان ما را با روزمره های یک مبارز تنها همراه می کند ،  یک مرد معمولی عاشق که همسرش را دخترش را از جان بیشتر دوست می دارد ... و هدفش را هم !

کتاب را دیر تمام کردم اما از اینکه چنین شاهکاری را خواندم خوشحالم...!
      
7

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.