یادداشت آشیخ دکتر

آشیخ دکتر

آشیخ دکتر

2 روز پیش

        رزیتا خاتونِ سید مهدی شجاعی را نه با برنامه پیشین و نه با معرفی دوستان، که کاملا اتفاقی شنیدم.
در واقع به دنبال یافتن کتاب طنزی بودم که به قولی بشوید و ببرد که با این مجلد روبرو شدم و نه تنها نشست و نبرد که بدتر ماند و سنگین‌تر کرد آن‌چه بر دل مانده است را. 

رزیتا خاتون بیان کننده دغدغه‌های شجاعی در سال‌های پایانی دهه ۷۰ (دقیقش را بخواهید ٧۶) است که به قلم خود او و در قالب طنز بر جریده نیستان به چاپ رسیده و به مذاق آقایان خوش نیامده بود.
شجاعی که در آن روزگار نگران فرهنگ عمومی جامعه و روزهای پیش‌رو است (که امروز همان روزهای پیش‌رو است) و ارزش‌هایش را در خطر می‌بیند، دغدغه‌هایش را از زبان زنی فمینیست بیان می‌کند.

اما چند شماره از چاپ این مطالب نگذشته است که دادستان محترم (چه بسا با اشاراتی از سوی دوستان حاضر در ارکان مختلف آن روز حاکمیت)، از او به اتهام جریحه‌دار کردن عفت عمومی شکایت می‌کند و شجاعی علی‌رغم تبرئه شدن در دادگاه، به اعتراض نیستان را تعطیل می‌کند.
شجاعی که در سال‌های دهه هفتاد دو مرتبه توسط آقایان (یکبار با شکایت آقای جاسبی و دیگر بار با شکایت آقای رازینی به عنوان دادستان) به دادگاه فراخوانده می‌شود، علی‌رغم میل باطنی‌اش از عرصه مطبوعات برای همیشه کناره‌گیری می‌کند و به مانند دیگرانی چون آوینی از صحنه مطبوعات محو می‌شود.
و این نیز می‌شود برگ زرین دیگری در کارنامه فرهنگی آقایان در آن روزگار و درس عبرتی برای آقایان در این روزگار... 
اگر گوش شنوا و چشم بینایی باشد... 
      
19

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.