یادداشت محمد صادق جوادزاده
1403/12/25
دختر پرتقال از یوستین گوردر یه داستان احساسی و فلسفیه که دربارهی زندگی، مرگ، عشق و انتخابای ما توی این دنیای کوتاهه. جورج، یه پسر جوونه که یه روز، توی وسایل قدیمیشون، نامهای از پدرش پیدا میکنه—پدری که سالها پیش فوت کرده. این نامه، داستان عاشقانهای رو روایت میکنه: ماجرای دختر پرتقال، زنی اسرارآمیز که پدرش یه روز تصادفی باهاش آشنا شده و شیفتهش شده. اما توی این نامه فقط حرف از عشق نیست، پدرش سوالی اساسی ازش میپرسه: اگه انتخاب داشتی، آیا باز هم به این دنیا میاومدی، با وجود همهی رنجها و ناپایداریش؟ گوردر، با نثر شاعرانه و سبک خاص خودش، یه روایت احساسی رو با یه بحث عمیق فلسفی ترکیب میکنه. دختر پرتقال فقط یه داستان عاشقانه نیست، یه مکالمهی بین گذشته و حال، بین یه پسر و پدریه که حتی بعد از مرگ، سعی داره یه حقیقت مهم رو بهش یادآوری کنه: زندگی، با همهی زودگذر بودنش، ارزش انتخاب شدن رو داره. کتاب حس خوبی داره، زمانی که از ماجرا و هدف کتاب سردرمیارید قشنگ تر هم میشه. اما خب معمولا این ماجراها صرفا داخل کتاب اتفاق میوفتن و در واقعیت انسانها انقدر عمیق و جالب نیستن و زندگی خیلی ساده و پیش پا افتاده تر از این حرفها پیش میره.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.