یادداشت بهارفلاح🌺⭐
5 روز پیش
🔴📖کتاب الکترا نوشته سوفوکل نمایشنامهنویس سرشناس یونانی 🇬🇷 که در قرن پنجم پیش از میلاد و در عصر پریکلس(عصر طلایی یونان) میزیسته .این کتاب شامل چهار نمایشنامه است : فیلوکتتس،زنان تراخیس(داستان هراکلس و دیانیرا)، الکترا ، و آژاکس. 💠هرچند هرچی از سوفوکل بگیم تکرار مکرراته وهمه دوستان عاشق تراژدی واقف هستن به تمامش ولی نمیشه ازش نگفت بعداز خوندن شرح زندگی وشرایط وآثار آقای سوفوکل بهشون باید گفت:《آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری》 🔱سوفوکل یا سوفوکلوس یکی از بزرگترین نمایشنامهنویسان دنیاست که مشهوره ازش در ۹۰سال عمرش، 113 نمایشنامه نوشته که همهی اونها به جز 7 اثر، امروزه از بین رفته است (افسوس وصدافسوس)دربارهی او افسانههای زیادی ساختن؛ اما مسلماً چیزی که امروزه بهعنوان ادبیات دراماتیک میشناسیم، ابتکار سوفوکل بوده چراکه قبل از اون درامهای اولیهی یونان فقط دو شخصیت داشتن و گروهی به نام همسرایان، اشعاری غنایی و حماسی در نمایش میخوندن. سوفوکل اولین هنرمندی بود که نمایشنامههایی با سه شخصیت نوشت و اعمال و حرکات بازیگران رو در آثار خود تبیین کرد. علاوه بر این، پیش از او، دیگر نمایشنامهنویسان تنها به سرنوشت و خواست خدایان در پیشبرد داستان اعتقاد داشتن؛ اما سوفوکل اولین کسی بود که اراده و انتخاب شخصیتهارو وارد روایت نمایشنامههایش کرده این هنرمند یونانی رو بیشتر با کتاب افسانههای تبای و سه نمایشنامهی اون با نامهای ادیپ شهریاراودیپ در کولونوس و آنتیگونه میشناسیم . اما ارزش ادبی این ۴ نمایشنامه کمتر از اونا نیست. این چهار تراژدی در کتاب الکترا جمع شدهاند. 📍🎭فیلوکتتس: هراکلس، پسر زئوس، پیش از مرگ خود تیر و کمانش رو به فیلوکتتس داده و اینچنین عزت و احترامی بیاندازه به او بخشیده و فیلوکتتس به همراه دیگر یونانیان رهسپار جگ تروا شده اما نیش یک مار، پای اون رو آنچنان متورم و متعفن کرده که اودیسئوس رضایت دادند که او بهجای شرکت در جنگ،در جزیرهای دورافتاده به نام لِمنوس جا بمونه سوفوکل نمایشنامهی فیلوکتتس رو از جایی آغاز میکنه که ده سال از این اتفاق گذشته وقهرمان یونانی توی جزیره تک وتنها افتاده و از طرفی یونانیان هلنوس، پیشگوی بزرگ تروا، رو دستگیر میکنن وپیشگو به اونا میگه که یونان برای بردن جنگ تروا، به فیلوکتتس و کمان هراکلس نیاز داره اودیسئوس همراه با نئوپتولموس(پسر آشیل) به لمنوس بازمیگردن تا فیلوکتتس رو به جنگ بازگردونن. اما اونا میدونن چنین کاری بههیچوجه آسان نیست؛چون فیلوکتتس از اودیسئوس و دیگر یونانیان بابت تبعیدش کینهای عمیق به دل داره،اودیسئوس نقشه میکشه که پسر آشیل با فیلوکتتس طرح دوستی بریزه تا کمان قدرتمندش رو که برای پیروزی به اون نیاز دارن ازش بگیرن ولی پسر آشیل با اینکه می دونه بدون کمان نمیتونن پیروز بشن و فیلوکتتس اگر اصل موضوع را بدونه محاله که کمانش رو بده اما باز هم دلش نمیخواد با نیرنگ به مقصودش برسه این کشمکش درونی پسر آشیل بسیار زیبا دراومده شخصیت محبوبم در این نمایشنامه پسرآشیل(اسمش خیلی سخته) بود با وجدان بیدارش بهترین مسیر رو برای پیشبرد نمایشنامه انتخاب کرد برای یادآوری هم عرض کنم که در ایلیاد فیلوکتتس باهمین تیروکمان پاریس پسر پریام رو میکشه 📍🎭دومین نمایشنامهی کتاب الکترا با نام «زنان تراخیس» داستان دیانیرا، همسر هراکلسه.اسم نمایشنامه به گروه همسرایان تعلق داره. در ابتدای نمایشنامه گفته میشه که چگونه هراکلس اولین خواستگار دیانیرا، رودخانهی آخلوس، را شکست داد و با او ازدواج کرد. هراکلس مانند دیگر قهرمانان همیشه درگیر نبردهای متعدده و به خانوادهاش توجه زیادی نداره دیانیرا آخرین بار، پانزده ماه پیش هراکلس رو دیده و دیگه از او خبری نداره.پس پسرشون، هیلوس رو میفرسته تا خبری از هراکلس بگیره. در همین اثنا پیکی به سرزمین تراخیس، موطن دیانیرا، میاد و به او خبر میده که همسرش بهزودی به اونجا برمیگرده.دیانیرا که دیگه نمیخواد در فراق هراکلس به سر ببره و لی متوجه رقیب عشق میشه ونااگاهانه دست به کاری میزنه که زندگیش رو در معرض خطری جدی قرار میده و....... نمایشنامه پرتعلیق وجذابی بود. 📍🎭سومین نمایشنامهی کتاب، به الکترا و تصمیم او برای انتقام قتل پدرش اختصاص داره، علاوه بر سوفوکل،نمایشنامهنویسان دیگهای چون اوریپید و آیسخولوس از این داستان برای خلق آثار خود بهره گرفتن.وقتی که آگاممنون از جنگ تروا برمیگرده، همسرش کلوتمنسترا که در غیاب شوهرش با پسرعموی آگاممنون، ایگیستوس،رابطهی عاشقانه برقرارکرده ، اونرو میکشه. کلوتمنسترا ادعا میکنه که آگاممنون مستحق مرگ بوده؛ چون دخترشون ایفیژینی، رو پیش از جنگ به دستور خدایان قربانی کرده. الکترا، دختر بزرگ آگاممنون، برادر خرسالش، اورستس، رو پس از مرگ پدر به یکی از دوستان خانوادگی میسپاره و اینچنین اون رو از مرگ نجات میده. وقتی اورستس به سن بلوغ میرسه، آپولون به او فرمان میده که با همکاری خواهرش، انتقام خون پدرش رو از مادرومعشوقه او بگیرن.شروع نمایش از جاییکه اورستس به همراه دوستش، پیلادس، نقشهای میکشن. از مربیشان میخواهن که به کلوتمنسترا و الکترا بگو که اورستس در یک مسابقهی ارابهسواری جان سپرده و دو مرد بهزودی برای برگزاری سوگواری میان وخاکسترش رو میارن. دو مردی که درواقع اورستس و پیلادس هستن درادامه...... 📍🎭چهارمین نمایشنامه آژاکس،سوفوکل در این نمایشنامه،همونطور که از اسمش پیداست زندگی آژاکس را روایت میکنه.وقتی آشیل در نبرد تروا کشته شد، همه از خودشون سؤال میکردن که چه کسی افتخار دریافت زره او را خواهد داشت. آژاکس گمان میکرده که او بهعنوان بزرگترین جنگجوی یونانی، بیش از همگان شایستگی داره؛ اما آگاممنون و منلائوس، این زره را به اودیسئوس اعطا میکنن آژاکس از این تصمیم سخت پریشان میشه قصد کشتن اودیسئوس، منلائوس و آگاممنون رو میکنه. اما با ورود آتنا به داستان، سرگذشت چهارمین قهرمان کتاب الکترا تغییر میکنه و.. شخصیت محبوبم توی این نمایشنامه تسئور برادر آژاکس بود دیالوگهای زیبا وپرطمطراق این نمایشنامه رو ازآن خود کرده بود وشخصیتش خیلی خوب از آب دراومده بود ✔️آقای محمد سعیدی نمایشنامههای سوفوکل را از روی ترجمهی انگلیسی به زبان فارسی برگردونده ایشون سعی کردن در سراسر کتاب الکترا، لحن فاخر نمایشنامهها حفظ بشه ولی موردی که بهنظرم میرسه اینکه این نمایشنامهها در یونان بودن پس برای توضیح نام خدایان واساطیر باید از نام یونانی اونها استفاده بشه نه رومی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.