یادداشت خانه ادبیات نوجوان
2 روز پیش
دنیای بچهها همیشه دنیایی سرشار از سادگی، مهربانی و دردسر بوده است. زیباترین و گاهی شرمآورترین اتفاقها میتوانند در همین دوره بیفتند. شاید در حال حاضر شیطنت بچهها یا دستهگلهایی که سهوا به آب میدهند نه تنها عجیب و بد نباشد، که چهبسا بامزه و خوب هم باشد! اما در گذشته چنین خبرهایی نبود. با هر دستهگل، تربیت خانواده و چهرهی بچه ها در کل جامعه(!) زیر سوال میرفت. ولی میدانید؛ سوزان، خدمتکار خانواده بلایت هیچوقت نمیگذاشت این اتفاق برای بچههای آنه بیفتد. هرچند که متاسفانه برای همه بچهها شرایط اینطور نبود. داستان کتاب هفتم مجموعه، از جایی شروع میشود که کشیش جدیدی به همراه خانوادهاش به گلن میآید. آقای کشیش همسرش را از دست داده است. او چهار فرزند دارد که نتوانسته زیاد مراقبشان باشد. آنها هنوز آداب اجتماعی زندگی کردن را کامل بلد نیستند. گاهی هم دردسرهایی درست میکنند که نام آنها را در گلن خراب کرده است. اما همهچیز طوری پیش میرود که دوستی قشنگی بین آنها و بچههای بلایت شکل میگیرد و... از جلد ششم، رفتهرفته نقش آنه شرلی در کتابش کمرنگتر میشود. کمکم قرار است داستان و ماجرایش را فقط فرزندان آنه بگردانند. این کتاب هشتگانهی آنه، بر پایهی یک سیر مشخص داستانی پیش میرود. شاید جزو کتابهایی شود که در سفرتان به این مجموعه، آن را بعدها باز هم خواهید خواند. مفاهیم زیادی در این کتاب یافت میشود: غم، حمایت، شادی کودکانه، عشق، نیاز، استقلال و... خانم مونتگمری گویا به دوران بچگی آنه برگشته. زمانی که آنه با دایانا و دوستان دیگرش، شیرهایشان را توی رودخانه میگذاشتند تا به مدرسه بروند، انجمن شعر و داستان میساختند و... فقط این دفعه بچه های کشیش و بچه.های بلایت به جای آنها آمدهاند، منتها نه در اونلی، بلکه در گلن. البته تفاوت دیگری هم وجود دارد. دنیا از دهها سال پیش که آنه نوجوان بود، متمدنتر و روشنفکرتر شده است. دو نسل متفاوت. امیدوارم در سفر هشتگانهایتان، خیلی زود به این کتاب هم برسید؛ از آن لذت ببرید و در درهی رنگینکمان رویاییاش قدم بزنید. نویسندهی مرور: زهرا الهوردی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.