یادداشت نسترن
1403/12/15
ده پسربچه سرباز رفتند شام بخورند یکی خود را خفه کرد و سپس نه تا باقی ماندند نه پسربچه سرباز تا دیر وقت نشستند یکی به خواب رفت و سپس هشت تا باقی ماندند هشت پسربچه سرباز به دِوُن رفتند یکی گفت همینجا می مانم و سپس هفت تا باقی ماندند هفت پسربچه سرباز هیزم می شکستند یکی خود را تکه تکه کرد و سپس شش تا باقی ماندند شش پسربچه سرباز با کندو بازی میکردند یکی را زنبور نیش زد و سپس پنج تا باقی ماندند پنج پسربچه سرباز به دادگاه رفتند یکی قاضی شد و سپس چهار تا باقی ماندند چهار پسربچه سرباز به دریا رفتند یکی را ماهی قرمز بلعید و سپس سه تا باقی ماندند سه پسربچه سرباز به باغ وحش رفتند یکی را خرس بزرگی بغل کرد و سپس دو تا باقی ماندند دو پسربچه سرباز در آفتاب نشستند یکی سوخاری شد و سپس یکی باقی ماند. یک پسربچه سرباز تنها ماند او رفت و خود را دار زد و انگاه هیچ کس باقی نماند
(0/1000)
سیدحسین موسوی
1403/12/18
0