یادداشت laaya Asadabadi
1402/4/12
بخشی از زندگی اش خالی از نشاط بود و خیلی سریع گذشت و این زمانی بود که وی تمام انرژی و ملاحظات خود را به کار میبرد تا مورد تایید و پذیرش باشد . همه این تلاش ها آسیب زدن به خود او بود. او هرگز زندگی نکرده بود حتی به عنوان یک کودک تا جای که به خاطر میآورد . کاری جز بردباری انجام نداده بود. او به مهربان بودن ذاتی خودش ،انسانیت خود و زندگی کردن به گونه ای که هرگز به کسی آسیب نرساند باور داشت . پدر و مادرش از این جریان بسیار ناراحت بودند و هیچ تلاشی برای ملاقات با خواهرش یونگ هی نکردند ،اما این هی نمیتوانست خواهرش را رها کند . هریک از آنها پدر و مادرش ،همسرش ،وبرادرش تنها ایستادند و اجازه دادند او به خودش ضربه بزنه همگی اگر دشمن نبودند ،مطمئنا افرادی غریبه بودند .
10
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.