یادداشت ملیکا خوش‌نژاد

اعترافات یک دوست خیالی
        رعنا همیشه تو جیبش پیشنهادهای سحرآمیز داره از جنس جرقه، روشنایی و توت‌فرنگی.
اصلاً این باید یه قاعده‌ی کلی باشه: «هر وقت غمگینی، یه رمان کودک نوجوان جادویی بخون.»
و خب این بار هم نجاتم داد این قاعده. انقدر روشن و زیبا و ساده و در عین حال سوراخ‌کننده بود داستان ژاک عزیزم که حقیقتاً دوست دارم بارها و بارها بهش برگردم و جمله‌های شگفتش رو دوباره بخونم. دوست‌های خیالی بخش بزرگی از جادوی کودکی من بودند و هستند. به این دلیل و به دلایل دوست‌داشتنی دیگر ژاک پاپیه همیشه در قلبم می‌مونه.
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.