یادداشت محمد نادری
1402/1/24
3.5
30
((بهتر است بدون بحث و استدلال کار کنیم، فقط این طور می شود زندگی را تحمل پذیر کرد)) "از متن کتاب" پس از پایان کتاب به یاد این جمله تامل برانگیز از میگل د اونامونو فیلسوف اگزیستانسیالیست اسپانیایی افتادم : ((زندگی نمی تواند خود را تسلیم عقل کند، زیرا غایت زندگی زیستن است نه دانستن)) کتاب دارای سیر داستانی ساده و تک زمانه است.شخصیت اصلی داستان کاندید نام دارد که همانند نام خود ساده و خوش باور و صادق است.کاندید که به تبع استاد خود پانگلس باور دارد که این جهان بهترین جهان ممکن است و هر چیزی بهترین اتفاقی است که می افتد در مسیر زندگی با رویداد هایی مواجه می شود که به این باور شک می کند .او در هیچ جایی خوشبختی و سعادت را نمی یابد مگر در کشوری غریب تحت عنوان الدورادو که رفاه در آن به سبب این است که در آن جا اصلا نهادی همچون کلیسا و صنفی همچون روحانی در آن یافت نمی شود . در اواخر داستان حتی پانگلس نیز همانند گذشته به بهترین جهان ممکن باور ندارد اما از این حیث که خود را فیلسوف می داند و معتقد است که فیلسوف نباید از عقیده خود دست بکشد، همچنان بدان پافشاری می کند . در مقابل پانگلس، کارکتری دیگر به نام مارتن که دانشمندی فقیر است قرار دارد. وی معتقد است که این بهترین جهان ممکن نیست و نسبت به همه چیز شکاک است . کاندید نیز سرگردان در میان آراء و دیدگاه های مختلف است اما به جهت خوش بین بودنش تا آخرین لحظه امید این را دارد که به خوشبختی و سعادت همراه با معشوقش دست یابد. به طور کلی می توان گفت ولتر در این اثر قصد دارد به نقد مسیحیت و نهاد کلیسا ، فلسفه به ویژه فلسفه لایب نیتس بپردازد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.