یادداشت عَلَـویه

        ﷽
با حال بیمار و کسالتی که داشتم ، بی حوصله مشغول فکر کردن بودم...
یاد کتابِ آسنا و راز کنیسه در بین کتاب ها افتادم؛
می دونستم  موضوعش درباره ی امیرالمومنین هست 
و همین موضوع به روحِ خسته ی من جانی دوباره داد .
بلند شدم کتاب رو دراوردم و بلافاصله شروع کردم به خوندن ،
قصه ی صدقیای صادق و آسنای امانت دار...
فصل ها را یک به یک جلو می رفتم به امید جمله ای ، حرفی ، کلامی از آقا امیرالمومنین و آب شدن قند در دلمان...
اما با حالت انتظار ، دیدم کتاب تموم شد و کتاب رو بستم 
و خب حقیقتا پایانش رو دوست نداشتم.
لازمه  در پایان بگم عنوان و تصویرگری جلدکتاب از جمله مواردی هست که باعث ترغیب مخاطب به خوندن کتاب میشه و این از نکات مثبت این کتاب بود...
      
22

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.