یادداشت نوید نظری
1403/9/11
4.6
4
در زمان درس خواندن ما مدارس سمپاد شاید شبیه دانشگاههای الان بود! شاید هم بیشتر و عمیقتر دبیرستانی بودیم اما یکی کافکا میخواند، یکی هدایت، یکی کارل مارکس، یکی تافلر، یکی مطهری و یکی هم آوینی... روزی نبود که بر سر موضوعات مهم اندیشهای بین رفقا بحثی نباشد. ساعتی نبود که دبیران خوش ذوق و با قریحه را به بحث میکشاندیم از تاریخ تا دین و سیاست. هر شب جمعه فرصتی بود که بار تن سبک کنم و غبار روح فرو ریزم در ساقر دعای کمیل که ساقیاش چمران بود... یک کتاب کهنه در مسجد جامع که سالهای بعد به قاعده کتب فرسوده جمع شد و با کتب دعای خوشگل و مرتب و جدید تعویض شد.... اتفاقی چشمم را گرفت و شد مونس چهارسال زندگی من.... خط به خطش را میخواندم و حفظ شدم...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.